شکست سکوت...
نوشته شده توسط : مجید


پای می‌کوبید و می‌رقصید
لیکن من،
به چشم خویش می‌بینم که می‌لرزید . .
می‌بینم که می‌لرزید و می‌ترسید:
از فریاد ظلمت کوب و بیداد افکن مردم:
که در عمق سکوت این شب پر اضطراب
و ساکت و فانی
خبرها دارد از فردای شورانگیز انسانی
و من، هرچند مثل سایر رزمندگان راه آزادی
کنون خاموش و دربندم!
ولی هرگز به روی چون شما ـ
غارتگران فکر انسانی،
نمی‌خندم! . . .

 

کارو





:: بازدید از این مطلب : 456
|
امتیاز مطلب : 106
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : 20 آبان 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: